کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : محمد مهدی حیدری     نوع شعر : مدح     وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن     قالب شعر : غزل    

نه تنها از ولای او صیانت می‌کند قرآن            که بدخواهان حیدر را ملامت می‌کند قرآن

از آن قاری قرآنی که گشته منکر حیدر            قیامت نزد پیغمبر شکایت می‌کند قرآن


اگر با دیده دل بنگری دارد به هر جزء‌اش            به آقای نجف عرض ارادت می‌کند قرآن

برای مدح او ربّ دو عالم شعر می‌گوید            رشادت‌های حیدر را روایت می‌کند قرآن

به هر آیه به هر سوره مسلمانان عالم را            به سمت خانه‌ مولا هدایت می‌کند قرآن

برای گفتن از او هر قلم لایق نشد حتی            ادب در مدح مولا را رعایت می‌کند قرآن

خود پروردگار الله اکبر گوید آنگه که            علی با صوت زیبایش تلاوت می‌کند قرآن

سلام حق بر آن کس که به راه حق هدایت شد            اگر در راه مولایی سلامت می‌کند قرآن

: امتیاز

مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : وحید عظیم پور نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

سری درآسمانِ هفت و پایی در زمین دارد           علی دست نوازش بر سر دنیا و دین دارد

هزار و چند سالِ نوح، یا ملک سلیمانی           امیرِدل نیازی نه به آن و نه به این دارد


به دستی می‌کُشد، دستی قتیلش زنده می‌گردد           مگر عیسی و عزرائیل زیر آستین دارد؟

عبادت را ز شمشیر علی باید بیاموزی           که از بس سر فرود آورده پیشانیش چین دارد

به جهل عبدود ایراد وارد نیست آن ملعون           نمی‌دانست شمشیر علی را در کمین دارد

چشیدم طعم حیدر را ز حُبِّ بر پسرهایش           درخت قل هوالله احد زیتون و تین دارد

دودو تا چـارتا کردم تـولا را و دانـستم           کسی که حُبّ مولا در نمازش هست دین دارد

قتیل شهر عشق از کوچۀ قبرش نمی‌ترسد           خیالش راحت است آنجا امیرالمؤمنین دارد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

به جهل عبدود ایراد وارد نیست بیچاره           نمی‌دانست شمشیر علی را در کمین دارد

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام و فتح خیبر با دست الهی او

شاعر : حمزه محمدی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

عـلی شبیه کسی نیست جز خـداوندش            همان خدا که نبوده‌ست و نیست مانندش

کسی که حبل خدا بوده، هست و خواهد بود            کسی که هر چه شود با خداست پیوندش


کسی که قـبله‌نما رو به او توقـف کرد            کسی که «فزت ‌و ‌رب‌العلی‌ست» سوگندش

تمام هستی عالم به روی دوش علی‌ست            مـدار چـرخـش افـلاک نیـز سربـندش

مـیان معـرکه هرگـز ندیـد چـشم کسی            که ذوالفـقـار کـند تکـیه بر کـمربندش

خدا به دست علی نه، به «دست خود» روزی            دری که مـانـع اسـلام بـود را کـنـدش

»جمال وجه خدا واحد است» این یعنی:            علی‌ست اخم خدا و عـلی‌ست لبخندش

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام و فتح خیبر با دست الهی او

شاعر : عماد بهرامی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

گـره کـور که در کار پـیـمـبـر افـتاد            باز هم قـرعه به نام یل صفـدر افتاد

وقتی از دور در قـلعه تجلّی می‌کرد            یاد آن دست یـدالـلـهـی حـیـدر افـتـاد


با خودش گفت که این کار فقط کار علی‌ست            ناگهان دلهره از سیـنۀ مضطـر افتاد

مثل خواری شد و در چشم فراری‌ها رفت            تا عـلـم دست عـلـمـدار پـیـمبر افـتاد

طرف قلعه که می‌رفت خدا پشتش بود            جـبـرئیل آمد و زیر قـدمـش پر افتاد

مرحب آمد که شود سدّ ره خیر ولی            «هٰا علیٌ بَـشرٌ کیفَ بَشر» شر افتاد

تیغ ابروی علی خم شد و مرحب جان داد            ده قدم مانده به شمشیر دو سر، سر افتاد

با خدا رفت و دم « نَصرُ مِنَ اللّٰه» گرفت            سورۀ فـتـح به جـان در خـیـبـر افتاد

موقع کندن در بود که « یازهرا» گفت            ناگهان ترس عجـیبی به دل در افتاد

صاحب روز جزا داشت قیامت می‌کرد            حَسَبُ الاَمرِ علی پرده ز محشر افتاد

چاره‌ای جز به درک رفتن و تسلیم نداشت            هرکه با خـشـم الـهـی عـلـی در افتاد

: امتیاز

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : ترکیب بند

با جامِ نامِ خود دهانم را شراب‌آلودْ کن            در «عین و لام و یا» الفبای مرا محدود کن
یک‌دم اگر دَم مرتضی و بازدم حیدر نشد            با دستِ خود راهِ نفس‌های مرا مسدود کن


هر شب طوافت می‌کنم؛ پروانه‌وار اسپند‌وار            هر شب مرا دورِ سرِ شمعِ خیالت دود کن
از آسمان انداختم خود را به شوقِ دیدنت            این قطره را تا مرزِ دریایت سوار رود کن
درگیر کن بود و نبودم را به بودن پای تو            آنی اگر فعـلم نبـودن شد مرا نابـود کن

تو عرش اعلا من زمین، مدحت چه ساده گفته‌ام
مثل مـناره اشـهـدم را ایـسـتاده گـفـته‌ام

ای کاش، جبرائیل با صد مثنوی نازل شود            تا ذرّه ای از مدحِ مولایم علی کامل شود
هر شاعری که دفترش خالی‌ست، از نام علی            هذیان‌سرایی می‌کند؛ حتی اگر دِعبل شود
یک ذره بغضِ قنبرت هم در دلی باشد اگر            کافی‌ست، تا هر چه عبادت می‌کند باطل شود
بـاید بـیـامـوزد الـفـبـای گـدایـان تـو را            هر کس که می‌خواهد بیاید در حرم سائل شود
باید دهان را پاک، با خاکِ کفِ پایت کنم            آنقدر، اشکم را بنوشم تا گِلِ من دل شود

دورم؛ زمین تا آسمان از دستِ عالم‌گیرِ تو
باید دخـیلـم را ببـنـدم بر دَمِ شمـشیرِ تو

نامت گره می‌خورد، در جنگاوری با ذوالفقار            دم «یاعلی» می‌شد مسیحِ بازدم «یاذوالفقار«
هر تشنۀ دستِ نوازش آمد و سیراب شد            از دست‌های چاه‌آلودِ تو؛ حتی ذوالفقار
از بس نمی‌شد گفت از تو از دَم شمشیر تو            گـفـتیم، هـذا حـیدر کرار، هذا ذوالفـقار
گفتیم، بعد از « قل‌هوالله‌احد » این آیه را            قُلْ لَا فَـتَی اِلّا عَلِی لَا سَیفْ اِلّا ذُوالفَقار
نامِ مـرا بنـویـس، پـای دفـترِ قـربـانـیان            دستی بکش بر گردنم؛ بنویس، امضا ذوالفقار

ذبحِ منایت کن مرا؛ هر چند، قابل نیستم
وقتی که مالک می‌شود قربانِ تو؛ من کیستم؟!

من چیستم؟! خاری نشسته در گلستان نجف            یک سنگ‌ریزه زیر کوهی در بیابان نجف
من چیستم؟! شاید غباری روی بالِ بادها            ای کاش، بنشینم به کاشی‌های ایوان نجف
من چیستم؟! بذری که دور افتاده از دستِ کویر            با التـماس افتاده‌ روی پای باران نجف
من چیستم؟! کفری که پنهان بود، پشتِ دین خود            سلمان به من آموخت، تا باشم مسلمان نجف
من چیستم من کیستم؟! در حدّ گفتن نیستم            حـتی به لب‌های غـلامانِ غلامان نجف

جلد توأم؛ افتاده‌ام از بام، دستم را بگیر
بابای دنـیا؛ یا ابا لایـتام، دستم را بگیر !

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ به هیچ عنوان شایسته نسیت امام خویش را « شراب، باده یا خم می» خطاب کنیم و این عبارات دون شأن اهل بیت است

غسلِ شهادت کردم از بس مدحِ باده گفته‌ام            مثل مـناره اشـهـدم را ایـسـتاده گـفـته‌ام

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ای کاش، جبرائیل با صد مثنوی نازل شود            تا بیتی از مدحِ عبایت لااقل کامل شود

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : احمد علوی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

روی خاک افتاده بودم، نردبان می‌خواستم            هم زمین می‌خواستم هم آسمان می‌خواستم

گاه در افلاک وگاهی نیز در اعماق خاک            این دو را یک عمر یک خط در میان می‌خواستم


اشـهـد أَنَّ عـلی تا گـفـت در گـوشم پـدر            گریه کردم، جای لا لایی اذان می‌خواستم

بر زمین می‌خوردم و با یا علی پا می‌شدم            لحظۀ بر خاستن از او توان می‌خواستم

آن یـتـیـم کـوفـی‌ام که از زمان کـودکی            از سر این سفره تنها آب ونان می‌خواستم

عشق او از هر دوعالم بی‌نیازم کرد و حیف            آنچه را خود داشتم از دیگران می‌خواستم

خوشبحال من که از آغاز شعر وشاعری            از زلال اشک او طبع روان می‌خواستم

پُــر تـوقـع نـیـسـتـم اما نـمـی‌دانـم چــرا            برترین گنج خدا را در جهان می‌خواستم

شک ندارم حاصلی غیر از پشیمانی نداشت            هر که را غیر از امیرمومنان می‌خواستم

: امتیاز

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمود حبیبی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : قصیده

عمری‌ست گفته‌ایم به عشق تو یا علی:            یا مَـظـهرَ العَـجـائِبُ یـا مـرتضی عـلی

من کیستم که بر سر خوانت بخوانی‌ام؟            شاهان عـالـم‌اند به خـوانت گـدا، عـلـی


در راه عشق، غیر علی در میانه نیست            از ابـتـدا عـلـی‌سـت و تـا انـتـهـا عـلـی

با مـهـرش از عـدم به وجـود آمـدیم ما            یـعـنی که هـست رمـز فـنا و بـقـا علی

چون خیر و شر رقم به یدالله می‌خورد            حُسن‌القضاست از پس سوءُ القضا علی

در حیرتم که خلق چرا رو به هم زنند!            وقتی که هست بر همه مشکل‌گشا علی

عالم تمام خصم و فقط دوست حیدر است            خـلـقی غـریـبـه‌اند و فـقـط آشـنـا عـلـی

خیبرگشا علی‌ست علی، ای خوشا علی!            مرحب‌فِکَن علی‌ست علی، مرحبا علی!

دل می‌بـرد به غـمزه، ز خـیل دلاوران            وقـتی زنـد به خـوانِ دلـیری صلا علی

در گـویـش مـلائـکـه تـغـیـیـر مـی‌کـنـد            حَیِّ عَـلَی اَلصَلاة، به حَـیِّ عَـلَی عـلـی

می‌ایـسـتـند خـیل ملائک به حـرمـتـش            هرچـند می‌نـشـسـت روی بـوریـا علی

ارض و سما به دور علی چرخ می‌زنند            فرمانـبر است عـالم و فـرمان‌روا عـلی

هرچند ناخنش به فلک سر به سر رود            بـا کـودکـی یـتـیـم رود پـا بـه پـا عـلـی

از یُمن طـلعـتـش همه را عفـو می‌کنند            آیـد اگـر به جـلـوه به روز جـزا عـلـی

هرگز نـبـوده است جـدا از عـلی، خـدا            هرگز نبـوده است جـدا از خـدا، عـلـی

مشعـر عـلی و کعـبه عـلی و مـنا عـلی            زمزم عـلی و مروه عـلی و صفا عـلی

حـیـدر، ابـاالحـسن، اسـدالله، مـرتـضی            صـفـدر، ابـوتـراب، ولی، ایـلـیـا، عـلی

نوح و خلیل و موسی و عیسی و مصطفی            سـرّ ظـهـور یـک به یـک انـبـیـا عـلـی

او را شناخت شام عروجش نبی که دید            صاحب سخن خداست و صاحب صدا علی

آن شب که فاصله دو کـمان بود تا خدا            خود را رسول گرم سخن یافت با علی

چون روز روشن است پس از لیلةالمبیت            تـنها یکـی‌ست با نـبـی اهـل وفـا؛ عـلی

در کوچه شد ز جور، قدش گر دو تا علی            در خانه بود مِهـر بـتـولش عـصا عـلی

چشم خدا علی‌ست، ولی کیست فاطمه؟            کز گَـرد چـادرش بـکـشـد تـوتـیـا عـلی

شیر خدا علی‌ست، ولی کیست فاطمه؟            کز غـم به حِـرز او بـبـرد الـتـجـا علی

وجه خدا علی‌ست، ولی کیست فاطمه؟            کز عـالـمی کـند به رخـش اکـتـفا عـلی

می‌خواستم که مدح عـلی سر کنم، ولی            تا خـاک پـای فـاطـمه شد رَهـنما عـلی

من اَلکَـنـم ز مـدحت خـاتـون عـالـمـین            وقتی که گـفـته حضرت او را ثـنا علی

گوید مگر مـدیح عـلی، شخـص فاطمه            گوید مـگـر مـدیحـۀ خـیـرالـنـسا، عـلی

شـادم که جـز ولای تو و مهـر فـاطـمه            چیزی نـمانـده از همه دنـیا مرا، عـلی!

عمری‌ست گـفته‌ایم فقط « یا علی مدد«            آری مدد ز غیر تو ننگ است یا علی!

: امتیاز

مدح حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : فاضل نظری نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است           همان‌قدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است

قلندرها و درویشان و حق‌گویان و عیّاران!           من از راهی خبر دارم که ذکرش قل‌هوالله است


ندارم آرزویی جز مقام عشق ورزیدن           که از دل آخرین حُبّی که بیرون می‌شود، جاه است

سکوتی سایه افکنده‌ست همچون ابر بر صحرا           شب آرام است و نخلستان پر از تنهایی ماه است

کسی با چـاه راز رنج خود را باز می‌گوید           چه تسبیحی‌ست این؟! آه است، این آه است، این آه است

نمی‌خوانم خدایش گرچه از اوصاف او پیداست           که هم بر عیب ستّار است، هم بر غیب آگاه است

به سویش بس‌که مردم چون گدا دست طلب دارند           جوانمردان بسیاری گمان دارند او شاه است

به سلطان جهان، شاه عرب گفتند و عیبی نیست           به هرتقدیر دست لفظ، از توصیف کوتاه است

: امتیاز

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : علی ساعتچی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای امـانت‌دار اسـرار الـهـی مـرتـضی            ای که مخلوقات عالم را پناهی مرتضی

علت پیـروزی بدر و حنین و خـیـبری            قـوّت قـلب نبی قـلب سـپاهی مـرتضی


باور شیعه همین است و جز این هم باطل است            تو منزّه هستی از هر اشتباهی مرتضی

بی‌تـولای تو در گـمـراهی محـضیم ما            شیعیان را دور کن از هر گناهی مرتضی

ادخـلـوهـا بـسـلامِ ذلـک یــوم الـخـلـود            جنّت الفردوس را تو شاه‌راهی مرتضی

شک ندارم که مع الحقی و بر حق یاعلی            دشمنت حتّی به تو داده گواهی مرتضی

در نجف می‌گیرد آرامش قلوب مومنین            نیست بهتر از حریمت بارگاهی مرتضی

چهارده قرن است داری رزق ما را می‌دهی            ما گـدایان شمائـیم و تو شاهی مرتضی

دست خالی آمدیم و بر تو تکیه کرده‌ایم            ای که هر درمانده‌ای را تکیه‌گاهی مرتضی

مطلع‌الانوار عالـم مظهر شمس و قـمر            نورباران کن جهان را با نگاهی مرتضی

حضرت خورشید پرور با تو خوش‌بختیم ما            دورمان کن دورمان کن از تباهی مرتضی

: امتیاز

مدح حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : مثنوی

عـلی دین را امام راستـین است            علی دست خـدا در آستـین است

عـلـی یعـنی چـراغ اهل بـیـنـش            عــلـی یـعــنـی پـنــاه آفــریـنـش


عــلــی آئــیــنــۀ آئــیــن اســـلام            عـلـی یـعـنـی تـمـام دیـن اسـلام

علی میزان، علی ایمان، علی حق            عـلی سر تا قـدم تـوحـید مـطـلق

علی مولود کعبه رکن دین است            عـلـی آئـیـنـۀ حـق الیـقـیـن است

علی در مـلک هـستی ناخدا بود            علی پیـش از خلائق با خـدا بود

علی حمد و علی ذکر و علی دم            علی حجر و حطیم و بیت و زمزم

علی حج و صلاة است و صیام است            علی رکن و قعود است و قیام است

علی در یاری حق ترک جان گفت            علی در بستر خـتم رسل خـفـت

علی دین است و قرآن است و احمد            عـلـی یـعـنی عـلـی یعنی محـمد

ولـی‌الله اعـظـم رکـن دیـن است            اولـوالامـر تـمام مسـلـمـین است

که قرآن می‌کند وصف خضوعش            زخاتم بخـشی و حال رکـوعـش

هـزاران سـلـسـلـه آوارۀ اوسـت            حـدیث مـنـزلت در بـارۀ اوست

گُـهـر از سِـلـمُک سِـلـمِی فـشانم            حـدیث لَحـمُـکَ لَحـمِـی بـخـوانم

عدم بود و عـدم بود و عـدم بود            که حـیدر با محـمد هـم قـدم بـود

: امتیاز

مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

یاٰ مَنْ اَرْجـوُهُ لِکـُلِّ خَـیر؛ معـنا می‌شود            یا عـلی می‌گویم و خیرات پیدا می‌شود
با تو باشم بابِ خوبی و کرم واٰ می‌شود            شامـلِ حـالم دعـایِ نابِ زهـرا می‌شود


هر ورق از زندگی هر برگِ تقویمَم علی‌ست
شورِ شیرینِ تولّد ذکرِ ترحیمَم علی‌ست

دَم به‌دم دَم می‌زنم از عشقِ آقای العرب            با اَدب باید صـدا زد نـامِ سـلـطانِ ادب
سینه چاکش کعبه شد اما نگو یا لَلْعَجب            فاطمه از عشقِ مولایم علی می‌کرد تب

جانِ حق جانانِ زهرا روحِ پیغمبر علی‌ست
تا ابد تنها امیرالمؤمنین حیدر علی‌ست

افـتـخارِ مجـتـبی و اعـتـبـارِ کـربلاست            یا علی نجوایِ خاکی‌ها نوایِ ماسِواست
مرتضی در عرشِ حق فرماندۀ کُلِّ قواست            جایِ پایش پیشِ خالق رویِ چشمِ اَبرهاست

ذکرِ اسرافیل و جبرائیل و راحیلم علی‌ست
مخزن الأسرار؛ راز و رمزِ تکمیلم علی‌ست

با صفا کرده خـدا با تو شبِ معـراج را            در رکوعت می‌رسانی روزیِ محتاج را
چشم و اَبرویِ تو معنا می‌کند تاراج را            کَنده‌ای دربِ دژِ یک قومِ هاج و واج را

آن که کاخِ دشمنِ دین را کند ویران علی‌ست
دشمنِ ظالم، پناه و یارِ مظلومان علی‌ست

نامِ تو ذکرِ سپاهِ شیعه در جنگ و مَصاف            نامِ تو نجوایِ حُجّاج است هنگامِ طواف
نامِ تو دورم کند از هر خطا و اِنحراف            نامِ تو تسبیحِ من در روزهایِ اِعتکاف

آن مناجاتی که یزدان دوست دارد یا علی‌ست
کعبه حیدر؛ ندبه حیدر؛ دین و قرآن با علی‌ست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ فراموش نکنیم که امیرالمؤمنین قتال العرب نبودند بلکه کشنده کافران و مشکران بودند!! به عبارت صحیح تر این کلام یکی از توطئه ها و دشمنی های بنی امیه و هواداران آنان به امیرالمومنین علی علیه السلام می باشد. آنان برای اینکه نام و مقام و منزلت امیرالمومنین علیه السلام را میان مردم خراب کنند و کینه مردم عوام و جاهلان را به ایشان شعله ور سازند دست به یک اقدام ناجوانمردانه دیگر زدند و همه جا برای پیشبرد اهداف شوم خود از حضرت، به نام قتال العرب نام می بردند.

دَم به‌دم دَم می‌زنم از عشقِ قَتّٰالُ العرب            با اَدب باید صـدا زد نـامِ سـلـطانِ ادب.

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

کیست علی؟ کیست کیست؟ سرّ مگوی خدا            آن‌که هیاهوی اوست، معنی هـوی خدا

دست و زبان گوش و چشم روی نکوی خدا            داشته شصت و سه سال، دیده به سوی خدا


نـور به او مـتکی، خلق به او زنده بود

عـالـم و آدم نـبـود، او به خـدا بنـده بود

ارض و سماوات را در همگان یک علی‌ست            هم به مکان یک علی، هم به زمان یک علی‌ست

هم به جهان یک علی، هم به جنان یک علی‌ست            بلکه خداوند را در دو جهان یک علی‌ست

قادر منان یکی‌ست، خالق داور یکی‌ست

بعد خداوندگار، احمد و حیدر یکی‌ست

حاصل لوح و قـلم، نام عـلی بود و بود            نقـش وجود و عدم، نام علی بود و بود

بعـد خـدا دم به دم، نام عـلی بود و بود            ذکـر خـداونـد هم نـام عـلـی بود و بـود

مدح عـلـی هم هـمان مـدح محـمّـد بـوَد

احـمـد حـیـدر بـود حــیـدر احـمـد بُــوَد

عـلی به نص صریح، نفـس پیـمـبر بود            عــلـی کـنـار نـبـی، سـاقـی کـوثـر بـود

عـلـی تـمـام نـمـاز، نه بـلـکه برتـر بود            نـماز بـی‌مـهـر او، یـقـین که ابـتر بـود

عبد مؤید علی‌ست، جمال سرمد علی‌ست

نه، جان پیغمبر است، تمام احمد علی‌ست

این دو ز صبح ازل، کنار هم زیـستـند            جـدا ز هـم تـا ابـد، نـبـوده و نـیـسـتـنـد

خـدای داند فـقـط که بـوده و کـیـسـتـنـد            که بوده و کیستند؟ چه بوده و چیـستند؟

دو ناشناس وجود دو نور غیب و شهود

به هر دو از حق سلام به هر دو از ما درود

علی‌ست آقای من، علی‌ست مولای من            علی‌ست دنیای من علی‌ست عقبای من

جحـیم با مهر اوست، جنت اعـلای من            اگر رَوَم در بهشت، سوای او، وای من

مُـرده بُـدم با دمـی زنـده شـدم از دمش

»میثمم» و می‌دهـم جان به ره میثـمش

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

عـلـی تـمـام نـمـاز، نه بـلـکه برتـر بود            نـمـاز بـی مـهـر او، گــنـاه اکـبـر بـود

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محسن کاویانی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : قصیده

دلخـوشم با روزهای رفـته و طوفـانی‌ام            قصـه‌هـا دارد نـگـاهِ ابـری و بـارانـی‌ام

در خودم این روزها غرقم چنان گرداب‌ها            در خودم این روزها سرگرمِ سرگردانی‌ام


من عـقـابِ تیـز چـنگـالـم مـیانِ آسـمـان            کِی توانی ای فلک با طوطیان گردانی‌ام؟!

خاکم اما اشک، من را سخت ارزش داده است            من سـفـالی قـیمـتی از دورۀ اشـکـانی‌ام

تختِ جمشیدم برای خود شکوهی داشتم            باز هـم دارم تـمـاشـا با هـمه ویـرانـی‌ام

مثلِ شیـری در قـفـس افـتاده‌ام اما هنوز            خوب از یـادم نرفـته عـادتِ سـلـطانی‌ام

ناگهان ای دشمنِ من می‌شوی با من رفیق            آن زمان که روی سنگِ قبرها می‌خوانی‌ام

مَرد می‌فهـمد؛ اگر مردانه احسـاسم کند            نقـلِ دردی کهـنه را از گـریۀ پـنهـانی‌ام

(مَرد اهلِ گریه کردن نیست) حرفی باطل است            من همانم که سرِ این حرفـتان قـربانی‌ام

روضه‌خوان از گریه‌های چاه و نخلستان بخوان            روضه‌خوان از او بخوان در لحظۀ پایانی‌ام

نیست مردی در جهان از شاهِ مردان مَردتر            خوش به حالم گر چو او در خلوتم بارانی‌ام

در میانِ زورخانه مرشد از حیدر که خواند            ناگهان دیدم که می‌چرخم! پُر از حیرانی‌ام

مولوی‌ها را بگو ای شمس مولانا یکی‌ست            دف مَزَن صوفی که من خود عارفِ رَبّانی‌ام

در طوافِ کعـبه مستِ دورِ حیدر گَشتنم            در نمازم روز و شب سرمستِ حیدرخوانی‌ام

من دلم پَر می‌کِشد گاهی به ایوانِ نجف            بیشتر آن لحـظه که در سجدۀ طولانی‌ام

بی‌عـلی حتی اگر غرقِ عبادت هَم شَوم            شک ندارم که خدا را غـرقِ نافرمانی‌ام

یاعـلـی و یاعـلـی و یـا عـلـی و یـا عـلی            ای‌که نامت خوشترین رمزِ جنونِ آنی‌ام

یاعـلی گـفـتن کجا و با عـلـی بودن کجا            کاش می‌شد که ببینم نزدِ خود می‌خوانی‌ام

جان گرفتم یا علی جان! با علی جان گُفتنم            پس به فـریادم برس در بسترِ بی‌جانی‌ام

ای پـنـاهِ من زمـانِ بـی‌پـنـاهـی‌هـای من            ای سر و سامانِ من در بی‌سر و سامانی‌ام

ای که دسـتـم را گـرفـتی بـارها آرام تـا            از درونِ چــاه بــیـنِ راه بــرگـردانـی‌ام

با بدی‌هایم قبولم کردی و نا ممکن است            این که من روزی ببینم از خودت می‌رانی‌ام

گَر ز پیشِ خود برانی چون سگ از مسجد مرا            باز می‌بیـنی که در کـویَت پیِ دربانی‌ام

شیخ و زاهد ناامیدم کرده بودند از خودم            رمـزِ ایـمـانم شـدی در اوجِ بی‌ایـمانی‌ام

اول و آخر تویی یعنی که بعد از مرگ هم            از خودِت پیشِ خودَت من عازمِ مهمانی‌ام

رفتم و پیشِ سَگِ کویَت سپردم جان و دل            یا عـلی ای بهـتـرین ذکـرِ دَمِ پـایـانـی‌ام!

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

لوح و قلم، کرسی و عرش و ذات هو را            بـاید از او جـویـا شـد، اسـرار مگـو را

در کـوچه و پس کـوچه‌هـای آسـمان‌ها            جبریل هم یک نیمه‌شب، گم کرد او را


آمد هـمـان لـحـظـه زمـین و دیـد مـولا            با نان و خرما، بین کوچه، بسته رو را

شاید که تا عـرش خدا می‌رفت جـبریل            می‌داد اگر آن شب، ادامـه جـستجـو را

نفـس پـیـمـبر که خـدا در شام مـعـراج            با صـوت او آغـاز کـرده، گـفـتـگـو را

مردی که هر کس هست جزو منکرینش            بــی‌حُـبّ او داده هـــدر آبِ وضـــو را

شد قـبـلـه‌گـاه هـر مـسـلـمان کـعـبـه اما            کـعـبه گـرفـته سوی او هر چار سو را

حـیـدر هـمـانـی کـه تـمـام چـاه‌هـا، هـم            تـر می‌کـنـند از اشـک‌های او گـلـو را

مـا و جـدایـی از عـلـی و خــانـدانـش؟            دشمن به گـورش می‌بـرد این آرزو را

: امتیاز

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمد زوّار نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مربع ترکیب

اهـل زمـین هـسـتی ولی بالانـشـیـنی            تـنـهـا تو در عـالـم امـیـرالمؤمـنـینی
مـداحیِ تو نـیـست کـار یک زمـیـنی            وقتی‌ که درمانـده ست عـلامه امـیـنی


توصیف اوصافِ تو کار راحتی نیست
بین ملک جُز گفتن از تو صحبتی نیست‌

عـرش خـدا کـانـونِ رفـت و آمـد تو            چـرخ زمـین و آسـمـان‌ها در یَـد تـو
خـورشید، کـم آورده پـیـش گـنـبد تو            جـبـریـل، از جـاروکـشـان مـرقـد تو

ملک سلیمان پیش این مرقد حقیر است
این بارگاهی که تو داری بی‌نظیر است

درد مـرا امـشب مــداوا کـرده‌ای تـو            به‌به چه شوری در من احیا کرده‌ای تو
مردانگی را خـوب معـنا کرده‌ای تو            با قـاتـلِ خود هـم مـدارا کـرده‌ای تو

هرگز دهانت را به ناحق وا نکردی
در زندگی با هیچ کـس بد تا نکـردی

بـال مـلائـک فـرش راه زائــریـن‌ت            نهج‌الـبلاغه مَـملـُو از نُـطـق متـین‌ت
پُـر شد فلک از خطـبه‌های آتشـین‌ت            دشمن هـراسان از نبرد سهـمگـین‌ت

چـشم عـدو از دیدنت وحـشت گرفته
اسـلام با شمـشـیـر تو قـدرت گرفـته

از عشق و احساسات مالامـال بودی            در کـوچه‌ها هـم‌بـازیِ اَطـفـال بودی
مـعــیـارِ ارزشـیـابـیِ اَعـمـال بـودی            عـادل‌تـرین مأمـورِ بیت‌الـمال بـودی

هرگز در این موضوع کوتاهی نکردی
از سهم بیت‌المال خودخواهی نکردی

دینِ نـبی تا روزِ مـحـشر، وامـدارت            مرگ و حـیاتِ ما همه در اخـتیارت
هـستـم یکی از نـوکـرانِ بی‌شـمارت            دل را مرانی یا علی جان از مدارت

با نـام و یـادت الـفـتی دیـریـنـه دارم
از کودکی مهر تو را در سیـنه دارم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر بیشتر مدح شبیه به ذم است و ایراد دارد لذا جهت رفع نقص تغییر داده شد.

کر شد فلک از خطـبه‌های آتشـین‌ت            دشمن هـراسان از نبرد سهـمگـین‌ت

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : میلاد یعقوبی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

خلقت عالم به دستان خدای مرتضاست            هر دو عالم هرچه باشد خاک پای مرتضاست

مدحت شاه جوانمردان بگویم روز و شب            رزق و رزوی من از ذکر و ثنای مرتضاست


غافل از حیدر شدی مشغول دنیایی چرا            روزی کل خلایق از دعای مرتضاست

فطرتم میلش به سوی عشق پاک حیدر است            صلب آدم پُر ز نور باصفای مرتضاست

از سخا و بخشش و لطف و کرامت دم مزن            حاتـم طایی گـدای بی‌نـوای مرتضاست

گر زند آسـان به دریـای بـلا نوح نـبـی            اهل عالم روی سکانش لوای مرتضاست

گر شکسته در دل بتخانه بتها را خلـیل            شیعه گی بی‌شک و تردید در ولای مرتضاست

موسی عمران شکافد نیل پرجوش وخروش            چونکه در دستش عصا معجزنمای مرتضاست

می‌نماید زنده عیسی مُرده را با یک نفس            تا نفسهایش تمامی از برای مرتضاست

چون تکلم می‌کند اندر شب معراج حق            گوئیا لحن خدا هم با صدای مرتضاست

یاعلی جان حُبّتان هم دین وهم دنیای ما            ذکـرتان باشـد شفـیع روز وانـفـسای ما

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

گر شکسته در دل بتخانه بتها را خلـیل            شیعه بی‌شک و تردید ولای مرتضاست

مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : مربع ترکیب

شکرخدا که عمریست در پشت این درم من            سرمایه دارِ شهرم، مسکین حیدرم من
لـب تـشـنۀ شـراب سـاقـىِ کـوثـرم من            در مکـتـب ولایت شاگـرد قـنـبـرم من


با آب چـاه کـوفـه، اوّل وضو گـرفـتـم
جـارو زدم نـجـف را تا آبـرو گـرفـتـم

بی‌انـتـهـا على بود، بی‌انـتها نجـف شد            تا رو به قبله کردم، قـبله نما نجف شد
در کوچه‌هاش رفتم، معراج ما نجف شد            صوت اذان عاشق، حیّ على نجف شد

یا حیدر است، یاهـو، یا ربّناست حیدر
سوگـند بر پیـمـبر، اسلام ماست حیدر

من آمدم که کـوهِ ایـمان بسازى از من            اى ابر گریه کن تا باران بسازى از من
با درد آمـدم تا درمـان بـسـازى از من            یک بوسه‌اى بده تا سلمان بسازى از من

پیِر هزار ساله در پیش تو جوان است
آواره نیست نوکر تا کهف تو امان است

هر غزوه و نبردى رفت و دلاورى کرد            در سجده سربه زیرى، در جنگ سرورى کرد
خوابید جاى احمد یعـنى پیـمـبرى کرد            ارث از پدر پسر برد، عبّاس حیدرى کرد

در کربلا عمو رفت، سقّاى کودکان شد
قدّ حسین خم شد، با مشک تا روان شد

چشمش به خیمه‌ها بود، تیر سپر که آمد            از روى اسب افتاد، گرزى به سر که آمد
زد زیر گـریـه بابا، دردِ کـمـر که آمد            عـمّه چقـدر لـرزید، داغ شـرر که آمد

برخـیـز اى دلاور، تا حـرمـله نخـنـدد
رفـتـى و شـمـر آمد، دست مـرا بـبـندد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ حرمت اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

زد زیر گـریـه بابا، دردِ کـمـر که آمد            عمّه چقـدر لرزید، سویش نظر که آمد

مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مخمس

تشنه منـم حضرت دریا علی            پست منم عـالی و اعـلا علی

مست مـنم سـاقـی دلـها عـلی            ذکر هر آنکس که بود با علی


لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی

سیـنـه مـا وسـعـت دریـا شده            عشق تو در گوشۀ دل جا شد

هر نفـسـم ذکـر تو مـولا شده            دم عـلـی و بـازدمـم بـا عـلی

لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی

هر که نـشد با عـلی آدم نـشد            حـاتم بی لـطف تو حاتـم نشد

جز تو کسی وصی خاتم نشد            سـرّمـگـو از لب طاهـا عـلی

لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی

بردل ما عشق تو پُر شور باد            چشم بد از مجلس تو دور باد

دیـدۀ مـنـکـران تـو کـور بـاد            کـار غـلامـی تـو بـا ما عـلی

لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی

لعن به دشمنان او واجب است            آنچه به دشمنان او غالب است

عـشق علی بن ابیطالب است            دربه در عـشقـم و لـیلا عـلی

لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی

هرکه محبت تو درسینه کاشت            بر سخنم نقطه صحت گذاشت

نطـفه دشـمنانت ایـراد داشت            دشـمـن آنـم که نـشـد با عـلی

لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی

صحن تو در دیده ما جنّت است            سایه تو بر سر ما رحمت است

لعنت بر دشمن تو نعمت است            ذکـر لبـم هـمیشه هرجا عـلی

لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

خوش آن زبان که شب و روز یاعلی گوید            به هر بهانه سخن گـفت، با عـلی گوید

ز مصطفی که علی دوست‌تر نمی‌یابیم            هـمیشه حضرت بدرالدجی عـلی گوید


نه در زمانِ شهادت، که بعدِ جان دادن            هـنوز فاطـمه، یا مرتـضی عـلی گوید

نه از غدیرِ خُم، آری، ز صبح روز ازل            که تـا قـیـامِ قـیـامـت خـدا عـلـی گـوید

به روزِ بدر و اُحد، روزِ خندق و خیبر            مَلَک مَلَک به فلَک، یک صدا علی گوید

به ذوالفقار قسم، در صف یمین و یسار            عجیب نیست که شیـر خـدا عـلی گوید

حسن به غزوۀ صفین و نهروان و جمل            حـسـین در هـمـۀ کـربـلا عـلـی گـویـد

ز جـبـرئـیل بـپـرسـیـد، خـوب می‌دانـد            که فـطرتِ بـشر از ابـتـدا عـلی گـویـد

قـسم به مادرِ سادات، مـادرم می‌گفت:            که هـفت پـشتِ پـدرهای ما علی گوید

همینکه دست به زانو گرفتم از طفـلی            دل و زبـانـم از آن روزها عـلی گـوید

سرم به سنگِ لحَد هم که می‌خورَد، آنروز            زبانـم از سرِ خـوف و رجا علی گوید

سؤالِ آن دو ملَک، هر چه بود، می‌گویم:            جـواب‌هـای مـرا، با شـما عـلـی گـوید

خَموشم و به جوابِ سئوالِ “مَن رَبُّک            نـمی‌دهـم نـظـری هـیچ، تا عـلی گـوید

شنـیـده‌ام که می‌آیـند، چـارده معـصوم            سـلام می‌دهـم و مصطـفی عـلی گـوید

چقدر امام حسن، سفره‌اش کریمانه است            به هر حسن حسنم، مجـتبی علی گوید

اگـر چه نـوکـرِ نـاقـابـلم، ولـی اربـاب            هـمه حـساب و کـتابِ مـرا عـلی گوید

هـزار مرتـبـه رفـتم، زیـارتِ سـلـطان            هـزار مرتـبه جایش، رضا عـلی گوید

مــدافـعِ پـــسـرِ فــاطــمـه، اگـر بـاشـم            لـبـم به صحـنۀ پـیـکـار، یا عـلی گـوید

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در شب های قدر

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن قالب شعر : غزل

در شجاعت بی‌نظیر و در سَخا همتا ندارد            از امیـرالمؤمنین بهـتر کسی دنـیا ندارد

هر که محبوبش علی باشد شده محبوبِ خالق            هر که دور از حیدرِ کرّار شد رب را ندارد


او امامَ المُتَّقین عینُ‌الیقین حبل‌المتین است            بی‌عـلی اَلسّابقـونَ السّابِقـون معـنا ندارد

پـارۀ قـلبِ نـبی زهـراست امـا بی‌ولایت            هـیچ مخلـوقی دعـایِ مـادرِ ما را ندارد

هر سپیده می‌دهد خورشید بر مولا سلامی            تا جوابش را نگیرد نور و گرما نا ندارد

لیلة‌القدر است و رزقِ سالِ ما را می‌نویسند            سینه‌زن جز دیدنِ کرب و بلا رویا ندارد

من که حتّی کعبه را با نامِ حیدر می‌شناسم            واژه‌ای غیر از علی در بندگی‌ام جا ندارد

با امیرالمؤمنین حـتماً خـدا را می‌شناسم            وارثِ او می‌رسد از راه این حاشا ندارد

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : احمدجواد نوآبادی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

می‌چکد از شوق وقتی اشک نم‌نم در نجف            با دم او می‌رود از سیـنه‌ها غم در نجف

درد اگر داری برو دنبال درمـان کـربلا            زخم اگر داری بیا دنبال مرهم در نجف


گوش دل بسپار وقتی که شدی وارد به شهر            شاید از زهرا شنیدی خیر مقدم در نجف

چونکه روزی جهان دست خداوند علیست            می‌شود تقسیم رزق هر دو عالم در نجف

از گـدایـان در مـولا گـدایی کـرده اسـت            صاحبِ ثروت شده اینگونه حاتم در نجف

دورشان از برکت مولای ما گشته شلوغ            زائری دارند اگر که نوح و آدم در نجف

خــادمــان بــارگـاه او شــدنــد از ابــتـدا            ابر و باد و ماه و خورشید و فلک هم در نجف

سجده بـاید کـرد وقـت دیـدن این بـارگاه            می‌شود جبریل وقتی تا کمر خم در نجف

هرکه دارد حال خاص خویش را در شهر او            از همان بدو ورودم من که مستم در نجف

حسرتی در دل اگر باشد فقط این است که            اربعین ماندم چرا من اینقدر کم در نجف

: امتیاز